اهل کجایی؟
به کجا میروی؟
معمولاً این پرسش آشنایی است که اگر با دوچرخه سفر کرده باشید، بسیار خواهید شنید.
با این پرسش و پاسخ احتمالی بعدی دیالوگی آغاز میشود و ممکن است به  سرپناهی، خوراکی، نوشیدنی و تعارفی که نشان از یک آشنایی دهد برسد.
شروع دیالوگ انسان با انسان همینگونه است و تا کجا ها که امتداد پیدا نمیکند.
برای من این دیالوگ ها و این پرسش ها یکی از لذت بخش ترین قسمتهای زندگی ام بوده است. حس ناب و تمام و کمال انسان بودنم را در این چنین فضایی درک میکنم.
تازگی ها متوجه شده ام دیالوگ اگر با نوشیدنی همراه باشد، از چای تا شربت و یا هر چیز، ماندگاری بالاتری دارد، گفتگو عمق بیشتری می‌گیرد برعکس آنکه با خوراکی همراه باشد.
 در خوراکی تا شکم سیر میشود، گویی زبان بریده میشود و بدن میخواهد همه انرژی اش را بگذارد برای هضم آنچه خورده و حوصله تفکر و چرخیدن زبان را از تو میگیرد.
خوشا دیالوگی دلنشین در عصری با چای نباتی داغ.

اگر تصمیم به گفتگویی با دوستی یا عزیزی یا همدمی داشتید و مختار به رستوران یا چایخانه  و کافه بودید، پیشنهادم دومی ایست.

@parrchenan

به  روستای ابتدای جاده خاکی رسیده بودیم و از جاده و کیفیت آن را از مردم محلی میپرسیدیم.
من حواسم به پرنده ها بود که به فاصله نیم متر از ما به تعداد انبوه بالاسرمان جست و خیز میکردند. بیشتر گنجشک بودند. با خودم فکر کردم، اگر من کودکی تولد یافته در دهات بودم، احتمالا در دوران کودکی ام در روستا، با تیر و کمانی، به جان گنجشک ها می افتادم
و نمیدانم چرا؟
چندین روز بعد در امتداد رودخانه گاماسیاب به دهاتی رسیدیم که بر سر هر تیر چراغ برق، یک لانه لک لک بود.
وقتی از اهالی  بیشتر پرسیدیم، گفتند، چون اینجا غذا به اندازه کافی هست و هوا در طول سال تعادل دارد، اینها مهاجرت نمیکنند و همیشه مهمان اینجا هستند.
یکی از دلایل عدم مهاجرت شان، احساس امنیتی بود که میکردند.
باز خودم را کودکی متولد شده در روستا فرض کردم، دیدم هیچگاه راضی نمیشد با تیر و کمانی در همان دوران کودکی به جان لک لکی تعرض کنم.
با خود اندیشیدم چرا  در فرض کودکی متولد شده در روستایی پر از پرنده، جان گنجشک برایم ارزشمند نیست و لک لک هست؟

شاید بخاطر جثه و اندازه شان است. گویی برای کودک انسانی ام، هر چه موجودی ریز تر باشد، جانش کم ارزش تر است.

اینها که همه حدس و گمان و فرضیات بود، اما در عالم واقع هم گویی اینگونه است.
یعنی مثلا در حوزه گیاه خواری، آن دسته از گیاه خواران که به دلیل احترام به جان حیوانات از خوردن گوشت صرف نظر کرده اند ( و نه دلایل دیگر مطرح در این باب) جان یک گاو یا گوسفند یا مرغ برایشان ارزش بیشتری نسبت به موشی که با سم در مزارع گندم از بین میرود یا جوجه پرندهایی که هنگام درو گندم، در بین خیش های کومباین له میشوند دارد.
این پرونده برایم همچنان مفتوح خواهد بود
 و  به دنبالچرایی آن خواهم بود.

@parrchenan


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

جهان گذرا حضور و غياب Cynthia دختر صورتی ریاضی یک سر گرمی است پازل زندگی کسب درآمد از اینترنت به شیوه های نوین ویزای اسلواکی بررسي انواع گوشي روميزي